رادینرادین، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

آقا رادین نفس مامان و بابا

روزهای قبل تولدت

1393/9/26 11:29
نویسنده : محبوبه
104 بازدید
اشتراک گذاری

خوب مامانی واست گفته بودم که مامان جون و بابا جون و خاله و کیمیا واسه تولدت اومده بودن پیشمون و همه منتظر یه نشونه ی زایمان بودیم ولی اصلا هیچ خبری نبود

هیچ علائم خاصی نداشتم 

از روزی که بابا جون اینا اومدن هر شب می رفتیم پارک و پیاده روی می کردیم

بابا و بابا جون نوبتی باهام ميومدن خسته که می شدن جاشون رو عوض می کردن 

ولی من به شوق اومدن تو خستگی نداشتم تا اینکه منو به زور می بردن خونه

روز سه شنبه که جواب سونو رو بردم و رفتم واسه چکاپ پیش دکترم

گفت ای بابا مثل اینکه پسرت قصد اومدن نداره

معاینه کرد گفت دهانه ی رحمت نرم شده ولی اگه تا شنبه زایمان نکردی بیا تصمیم نهایی رو بگیریم و بستری بشی

منم کلی استرس گرفتم که نکنه خودت نیای و نتونم طبیعی زایمان کنم و مجبور بشم سزارین کنم

شب با بابا و بابا جون و کیمیا رفتیم تو پارک  پیاده روی کردم و صبح هم دوباره با بابا جون رفتم پیاده روی که یهو لگنم درد گرفت و به زور راه می رفتم

اولش فکر می کردم درد از خستگیه و با استراحت خوب میشه ولی نشد

اصلا نمی تونستم راه برم و پای چپم رو بذارم زمین

چهارشنبه و پنج شنبه نتونستم برم پیاده روی و خیلی از این موضوع ناراحت بودم......

پسندها (1)

نظرات (0)