رادین توی یازده ماهگی
رادین توی یازده ماهگی عزیزدلم این روزا حسااابی شیطون و بانمک و باهوش و جیگر شدی 
هر روز یه کار جدید و یه حرف جدید یاد میگیری
قربونت بشه مامان 
اینام عکسای یازده ماهگیت
می خوای بری رو مبل مچتو گرفتم خوش خنده ی من
اولین باری که یاد گرفتی در کابینت رو باز کنی
عاشق سطل برنجی و همش باهاش بازی می کنی و می کوبی روش
و همینطور علاقه ی زیادی هم به ماشین لباسشویی داری
و عاااشق سیمی :((
همش کمدا رو میریزی بیرون و من جمع می کنم
قربون زبونت
اتاق کولرش راه نیفتاده بابایی نمی تونه در رو ببنده به کاراش برسه با این کیسه راهتو سد کرده که تو هم خیلی شاکی هستی
جوجوی من بعد آب تنی
شیطون بلای من
اولین باری که خودت رفتی رو مبل
اینجا خواستی بری رو مبل نذاشتم کلی گریه کردی
عااااشق این زستتیم
هر وقت می خوای زیر مبل یا .. رو ببینی اینجوری خم میشی
می خوای خودتو به سیمها برسونی
عااااشقتم سیبیلوی من
اولین باری که کشو رو فتح کردی :(((
وقتی رادین خوابش میاد
رادین در حال خوردن کباب
نوش جونت گلم
