رادینرادین، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 12 روز سن داره

آقا رادین نفس مامان و بابا

سال نو مباااااارک پسرکم

1393/1/31 14:43
نویسنده : محبوبه
138 بازدید
اشتراک گذاری

سلااااااااااام پسرکم،خوبی عزیزم؟ 

 

سال نوت مبارک عشقم

امیدوارم امسال واسه ی همه مون سال خوبی باشه و تو رو به سلامتی و خوشی بغل بگیریمت و با اومدنت صفای بیشتری به زندگیمون بدی و عشقمون رو تکمیل کنی 

منو ببخش که چند وقته نیومدم واست بنویسم آخه از 17 اسفند رفتیم سفر تا 23 فروردین 93،همه ی خانواده رو دیدیم و حسااابی خوش گذشت

راستی نی نی خاله معصومه و عمو سیامک هم روز 10 فروردین بدنیا اومد و خاله و عمواسمشو گذاشتن مهراد  مامانی دوستت خیلی ناز و خوردنیه  البته شما باید مثل داداش باشین و قول بدین با هم دعوا نکنین ... باشه مامانییییییییی 

جیگرم تو هم الان دیگه حسابی بزرگ شدی و شیطون 

دیگه شکم مامانی بزرگ شده و تو هم مامانی رو از لگدهات و تکونات تو کل روز بی نصیب نمیذاری

گاهی اینقدر لگدهات محکمه که شکمم تکون می خوره و بابایی هم می بینه ولی خودمونیم هااااا بابایی هنوز به تکونات عادت نکرده و یه کوچولو می ترسه

راستی مامان جون من و بابایی اسمتو انتخاب کردیم و چند وقته همه به اسم خودت صدات می زنن 

من و بابایی بعد نوشتن یه لیست طولانی از اسم اونارو الویت بندی کردیم و بالاخره رسیدیم به اسم رادیـــــــــــن 

رادین یک اسم اصیل ایرانی یه معنی بخشنده و جوانمرد هست.

امیدوارم خودت هم هم از اسمت خوشت بیاد و مثل اسمت همیشه جوانمرد و بخشنده باشی گلم

 

توی این سفر اواخر اسفند که بیرجند بودیم متاسفانه یه روز گذرم افتاد به دکتر و آزمایشگاه ، اولش خیــــلی ترسیدیم 

ترسیدم نکنه خدایی نکرده واسه گل پسرم اتفاقی افتاده باشه ولی بعد که فهمیدم تو در سلامت کاملی خیالمون راحت شد.

مشکلم عفونت ادراری بود که باعث شده بود ادرار کاملا خونی بشه و به همین خاطر دکتر واسم سفکسیم تجویز کرد که پنج روز بخورم که خدارو شکر مشکلم زود برطرف شد.

روز دوم نوروز هم که رفتیم زاهدان پیش خونواده ی مامانی 

مامان جونت (مامان خودم)کلی واست زحمت کشید و واست رختخواب دوخت که خیلی هم خوشکل شده و توی پست بعدی عکساشو واست میذارم

تو الان دقیقا 23 هفته و 6 روزته

اینم تویی عزیز دلم که روز به روز داری بزرگتر میشی

 

 

 

امروز روز مادره .....

امسال تو این روز حس خاصی دارم،چون تو رو دارم ،چون الان منم یک مادرم

از خدا ممنونم بخاطر اینکه منو در حسرت مادر شدن نذاشت و منم می تونم این حس آسمانی و زیبا رو درک کنم.

خدایا ازت می خوام فرشته ای که توی دلم جا گرفته رو به سلامت بباری تو آغوشم

خدایا شکررررررررررت 

 

 

 

31 فروردین 1393

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)