رادینرادین، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره

آقا رادین نفس مامان و بابا

آزمایش غربالگری و سونویnt

سلام عسل مامانی   تو امروز دقیقا 12 هفته و 2 روزته شرمنده این چند وقته نتونستم بیام واست بنویسم چون هم به خاطر ویار شدید سختمه بشینم پشت لپ تاب و هم چند روزی مهمون داشتیم. اولش یه هفته مامان جون و بابا مصطفی اومدن دیدنمون و یه هفته از من پرستاری کردن و بعدش هم عمه افسانه و نی نی هاش و مامان حاجی اومدن دو روز پیشمون بودن. تو این چند وقته بابایی حسابی زحمت کشیده و با اینکه خودش کلی کار و امتحان داشت نمی ذاشت من از جام تکون بخورم و همه ی کارارو خودش می کرد  نمی دونی چقد هواتو داره یه موقع دیدی بهت حسودیم شد هااااا اومدم بگم 24 دی ماه که رفتم دکتر برای 4 بهمن ماه واست سونوی nt و آزمایش غربالگری نوشت واسه ...
9 بهمن 1392

ضربان قلبت

سلام گل مامانی   ببخشید که چند وقته نتونستم بیام واست بنویسم آخه یه کوچولو داری اذیت می کنی عشقم خیلی ویارم شدیده و فقط استراحت می کنم و هیچ کاری نمی تونم بکنم و بابایی مهربونت ازم پرستاری می کنه و همه ی کارهارو انجام میده. خووووووب اومدم بگم دیروز رفتم سونوگرافی و صدای قلبتو شنیدم  ضربانت 148 تا در دقیقه می زد و اندازه ت 7.8 میلیمتر بود  قربونت بشم من  با حساب سونو امروز 6 هفته و 6 روزته ولی به حساب دکترم 7 هفته و 2 روز راستی امروز مامان جون و بابا جون میان پیشمون و خیـــــــلی خوشحالم و بابا داره خونه رو واسه اومدنشون آماده می کنه،قربونش بشم من که اینقدر هوامو داره و زحمت میکشه   ای...
4 دی 1392

نوگلم

دوباره سلام مامانی   من روز سه شنبه 12 آذر رفتم دکتر ،دکتر هم واسم یک سونو نوشت واسه 3 دی که برم صدای قلبتو بشنوم  دل توی دلم نیست،خیلی عجله دارم ،دوست دارم زودتر روز موعود برسه تا بتونم صدای قلب عزیز دلمو بشنوم راستی بابایی خیلی هواتو داره و نمیذاره من کاری کنم که تو اذیت بشی و هرچی واسه تو خوبه واسم میاره بخورم تا تو زود بزرگ بشی . راستی شبا هرشب قبل خواب کلی باهات صحبت می کنه و نازت می کنه و بهت شب بخیر میگه و می خوابه ایشالا به سلامت بیای بغلمون گلم   شنبه 16 آذر 92 ...
16 آذر 1392

خریدام واسه تو

این چند تا تیکه وسیله رو من دوسال پیش واسه نی نی آینده م یعنی تو خریدم  آخه خیلی از خرید سیسمونی خوشم میاد و کلی ذوق میکنم دو سه شب پیش اینارو درآوردیم و با بابایی نگاهشون کردیم و همش تورو تصور می کردم اینارو بپوشی و کلی ذوق می کردیم عکساشونو میذارم خودتم ببینی   البته قرمزه رو اگه دختر باشی فقط می تونی بپوشی       سرهمی مخمل       بالشت شیر     استیکر برجسته واسه اتاقت اینارو هم اگه دختر باشی می تونی استفاده کنی     این که لباس نوزادی خودمه    ...
16 آذر 1392

فصل جدید زندگی

الان دو روزه فهمیدم تو دلم جاگرفتی و داره یه فصل جدید تو زندگیمون شروع میشه    حس عجیبی دارم ،روزای جدیدی رو داریم با تو تجربه می کنیم  همش به تو فکر می کنم که الان داری تو دلم چیکار می کنی و قراره چه شکلی بشی ، خیلی عجله دارم سریع این 9 ماه تموم بشه و بیای تو بغلمون عزیزم بابایی هم بر خلاف تصورم خیلی ذوق داره و هر چند دقیقه حال تو رو می پرسه،همش نگرانته و  مواظبمه که تو اذیت نشی،فکرشو نمی کردم یک روزه اینقدر تو دلش جا باز کنی کوچولوی من امروز میرم پیش متخصص تا پیشش پرونده باز کنم که با کمک خانم دکتر بتونم تو رو راحت و سالم به این دنیا بیارم تو ثمره ی یک عشق بزرگی عزیزم و قراره به زندگیمون حال و هوای جد...
12 آذر 1392