رادینرادین، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 12 روز سن داره

آقا رادین نفس مامان و بابا

اولین خیاطی من واسه رادینم

خوووووب مامانی واسه این تیشرتت که عکسشو گذاشتم:   چون آستینهاش کوتاهه واسه مواقعی که شاید سردت بشه بخاطر کولر یا ببرمت بیرون کلی دنبال یه مانتوی آستین بلند ساده که باهاش ست باشه و بتونی روش بپوشی گشتم ولی چیز مناسبی پیدا نکردم  در نتیجه تصمیم گرفتم خودم دست بکار بشم و چیزی که تو ذهنمه واست بدوزم و دو روز پیش اینو واسه گل پسرم دوختم:     که وقتی روی تیشرت بپوشی میشه عکس دوم قربونت بشم من که قراره اینارو بپوشی و من و باباییت کلی ذوق کنیم واست عسل من   موقعی که اینو می دوختم باباییت همش میومد سفارش می کرد که واسه پسرم خیـــــلی دقت کن ،خراب نشه هااااااا  به امید اینکه این ...
6 خرداد 1393

سونوی آنومالی

خووووب روز یکشنبه 28 اردیبهشت من رفتم پیش دکترم واسه چکاپ آخه گفته بود توی هفته ی 28 بیا که واست می خوام یه سونو بنویسم منم خیلی خوشحال بودم چون دوباره می تونستم ببینمت تو اون روز 27 هفته و 6 روزت بود. ساعت 2.5 بعد از ظهر بابایی رفت واسم وقت بگیره ولی بهش وقت ندادن و نگهش داشتن تا دکتر بیاد و ساعت 4 بهش نوبت دادن ، منم سریع نهار خوردم و ساعت 4 رفتم و بابایی برگشت خونه.وقتی نوبتم شد و رفتم داخل خانوم دکتر وزنم کرد که شده بود 68   و فشارمم گرفت که 12 بود و گفت خوبه ولی گفت نباید نمک زیاد بخورم که بالاتر نره   بعد خواست صدای قلبتو گوش کنه ،اول سمت چپ گذاشت  ولی صدای قلبتو نشنید احساس کردم نگران شد ولی من نگران نبود...
3 خرداد 1393

عسل مامان

سلام عسلم ... سلام گل پسر شیطونم خدارو شکر که خوبی و همه چی عالیه داری روز به روز بزرگتر میشی و منم از هر روز و هر لحظه ی این دوران نهایت لذت رو می برم عزیــــزم امروز تو دقیقا 28 هفته و 3 روزته الان حسابی بزرگ شدی و شکم مامانی هم بزرگ شده و وقتی تکون می خوری بابایی هم می تونه ببینتت و حست کنه این روزا احساس می کنم که زمان خیلی سریع داره می گذره، این هم خوشحالم می کنه و هم دلم می گیره... خوشحال میشم از اینکه گذشت زمان باعث میشه من بتونم زودتر در آغوشم بگیرمت و ببوسمت  عسلم و دلم می گیره چون بعدا دلم واسه این روزا تنگ میشه،روزایی که تو توی وجودمی و با تمام وجود حست میکنم عاااااااااااااشق لگدها و تکونای شبان...
1 خرداد 1393

خریدای سیسمونی گل پسرم

                                  حوله هات       تشک تعویض           جغجغه هات و آویز کریر     پشه بند و سرویس ملامین که صورتی خریدم آخه از طرحش خوشم اومد    این فلش کارتها رو هم قبلا از یزد واست خریدم   اینام وسایل بهداشتی و شوینده ها    &...
30 ارديبهشت 1393

اولین خریدهای سیسمونی آقا رادین گلم

خوووووووب ماهم استارت خرید رو واست زدیم و داریم سیسمونیتو آماده می کنیم که البته مامان بزرگ جونت زحمت اینارو واسه ی نوه ش کشیده،دست گلش درد نکنه   این ست رو تختیته که قراره تختتو به تخت خودم بچسبونم واسه همین مامان بزرگ جونت  فقط واسه یک طرف تخت حفاظ نرده دوختن     اینم تشک تعویض   اینم یه تشک و بالشت و ملحفه  این پتو رو هم سفارش دادیم از چابهار واست بیارن     اینم یه ست لباس که مامان گلم واست دوخته که قراره بازم بدوزه     ایناروهم خریدن     اینم پتو اسپانیاییت   اینم کی...
19 ارديبهشت 1393

پسر گلم

سلام گل پسر شیطونم   بازم اومدم واست از اتفاقات این هفته بگم من شنبه هفته قبل یعنی 30 اردیبهشت بعد تقریبا 50 روز واسه چکاپ رفتم پیش دکترم. بعد اینکه ازم شرح احوال گرفت وزنم کرد که تو این چند وقت از 63 رسیده بودم به 66.5   بعد فشارمو گرفت که 11 روی 7 بود و خوب بود و بعد هم صدای قلبتو شنیدیم عزیزم بعد هم واسم یه سری آزمایش قند و تیروئید و کشت ادرار و... نوشت. روز بعدش متاسفانه سینه م بدجور سرما خورد و همش سرفه می کردم و شبا نمی تونستم بخوابم و بابایی هم از نگرانی نمی تونست بخوابه .  تا اینکه دوشنبه رفتم آزمایشم رو دادم و واسه سینه م پیش متخصص داخلی رفتم که با توجه به اینکه باردارم بهم شربت گیاهی پروسپان...
7 ارديبهشت 1393

سال نو مباااااارک پسرکم

سلااااااااااام پسرکم،خوبی عزیزم؟     سال نوت مبارک عشقم امیدوارم امسال واسه ی همه مون سال خوبی باشه و تو رو به سلامتی و خوشی بغل بگیریمت و با اومدنت صفای بیشتری به زندگیمون بدی و عشقمون رو تکمیل کنی   منو ببخش که چند وقته نیومدم واست بنویسم آخه از 17 اسفند رفتیم سفر تا 23 فروردین 93،همه ی خانواده رو دیدیم و حسااابی خوش گذشت راستی نی نی خاله معصومه و عمو سیامک هم روز 10 فروردین بدنیا اومد و خاله و عمواسمشو گذاشتن مهراد   مامانی دوستت خیلی ناز و خوردنیه   البته شما باید مثل داداش باشین و قول بدین با هم دعوا نکنین ... باشه مامانییییییییی  جیگرم تو هم الان دیگه حسابی بزرگ شدی و شیطون...
31 فروردين 1393

گل پســـرم

سلااااااام گل پســــــررررررم    عزیــــــــــزم ما دیشب فهمیدیم که تو یه شازده پسری دیشب من و بابایی ساعت 5 عصر رفتیم سونوگرافی آریا پیش خانم دکتر مرضیه کریمی و تو رو دیدیم و بابایی هم واسه اولین بار تو رو دید و صدای قلبتو شنید خدا رو شکر همه چیزت خوب بود وزنت 205 گرم و ضربان قلبت 143 تا در دقیقه بود  همین که از مطب اومدیم بیرون به همه گفتیم که تو یه گل پسری و همه واست آرزوی سلامتی کردن. پسرکم امیدوارم همیشه سالم باشی و این زمان واسم زود بگذره تا بتونیم هر چه زودتر در آغوشت بگیریم   اینم عکس سومین سونوگرافیت گل پسرم         ...
14 اسفند 1392

عزیز دلم

سلام عزیز دلم     من سه شنبه هفته قبل یعنی 6 اسفندماه رفتم پیش دکترم و با خانم دکتر صدای قلبتو شنیدیم و چکاپ شدم و بهم قرص کلسیم داد که از این به بعد بخورم. یه سونو هم واسم نوشت واسه 14 اسفند که برم هم از سلامتیت مطمئن بشیم و هم جنسیتتو بفهمیم گلم بابایی که دیگه طاقت نداره دوست داره زودتر جنسیتتو بفهمه آخه مونده چی صدات بزنه یکبار صدا می زنه دخملــــــم یکبار میگه پسلـــــــم   همش ازت می خواد خودت بهش بگی راستی الان که بزرگتر شدی شکمم هم یه کوچولو بزرگتر شده و اینجوری بیشتر بودنتو حس می کنیم ، دوست دارم زودتر تکوناتو حس کنم تا با بابایی کلی واست غش و ضعف بریم راستی امروز تو دقیقا 16 هفته و 5 ر...
10 اسفند 1392