رادینرادین، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره

آقا رادین نفس مامان و بابا

سفر تهران بابایی

امروز 12آبانه نود و چهاره سه روزه اومدیم خونه ی باباجون مامان جون چون بابایی واسه کاراش رفت تهران این تاب و تخته رو واست گرفتم که اونجا سرگرم بشی و کمتر شیطنت کنی خخخ عاااااااااشق تاب شدی  شبا هم اینسری خداروشکر راحت می خوای و اذیت نمی کنی پسرم آقااااا شده   ...
12 آبان 1394

رادین جونم وارد پانزده ماهگی شد

امروز اولین روز از ماه پونزدهم تولدته گلم اینام عکسای گل پسرم توی 14 ماهگی     الو کردن گلم دوست دارم تو خیابونو دیدبزنم مشکلیه؟؟؟!!!!           از باباجون خواستی توپا رو بریزه توی لباست     داشتیم آماده ی سفر به بیرجند میشدیم هم واسه عروسی هم عید قربان   بیرجند رفته بودیم خونه ی خاله کیمیا کلی شیطنت کردی و واسه اولین بار چیپس و کرانچی خوردی اونم از نوع تندش و خیلی هم دوست داشتی           &n...
17 مهر 1394

دایره ی لغات رادین جونم

کلمه هایی که الان میگی: مامان بابا نه  آب ادی(الو) دس (دست) آپیس (خداحافظ) نانای تا تا (تاب تاب) دایی داااااغ هاپ هاپ میووو اعضای بدن دست و پا و چشم و گوش و بینی و دهن رو هم یاد گرفتی و الکی میخندی و گریه می کنی ...
8 مهر 1394

رادین مجروح :((((

امروز بدترین روز زندگیم بود وقتی پیشونیتو خونی دیدم رفته بودیم تو اتاق که لباس روی رخت آویز پهن کنم  تو رو نشوندم کنارم که یه لحظه نفهمیدم چی شد صدای جیغتو شنیدم  دیدم رفتی کنار میز کامپیوتر پات گیر کرد به سیم ها و افتادی پیشونیت خورده به لبه ی میز و سوراخ شده وقتی چشمم به زخم پیشونیت افتاد دنیا رو سرم خراب شد و دیوونه شدم  مامان فدات بشه طفلکم الانم بتادین زدم و خوابوندمت ایشالا زود خوب بشی گلم         چهارشنبه 8 مهر 94 ...
8 مهر 1394

هاپو میگه هاپ

قربونت بشم که اینقدر باهوشی گلم دیروز یه بار بهت گفتم هاپو میگه هاپ حالا تا ازت می پرسم هاپو چی میگه میگی هاپ  ...
16 شهريور 1394

آپیس

سلام غنچه ی من دیشب که از خونه ی باباجون سوار ماشین شدیم شروع کردی به خداحافظی و می گفتی آپیس= خدافظ وااای خدا مرسی واسه این همه خوشی هر چیز جدیدی که یاد میگیری انگار دنیا رو به من میدن   راستی عاااااشق بشکن زدناتم  تا یه آهنگ شروع میشه سریع بشکن می زنی و دور خودت می چرخی و نانای می کنی   راستی پریشب 9 شهریور بردیمت آتلیه واسه عکس دوساعت طول کشید خسته و کوفته شدیم از بس بالا و پایین پریدیم که تو بخندی ولی تو همش علامت سوال بودی و جدی یا همش راه میفتادی که وسیله های عکاسو بگیری قربون شیطنتات بشم خوشگل من       ...
12 شهريور 1394

اولین کفش گل پسرم

سلام گل پسرم الان یکسال و بیست روزته دوهفته مامان جون و باباجون و دایی حامد رفته بودن سفر و پریروز برگشتن  خیلی جاشون خالی بود و دلتنگشون بودیم. کلی خوشحال شدی وقتی دیدیشون و از بغل مامان جون  تکون نمی خوردی  راستی خاله ی مامانی واسه ت یه کفش خوشگل خریدن و فرستادن واسه کادوی تولدت دست گلشون درد نکنه اینم عکس اولین کفش زندگی گلم     سوت میزنه و کلی خوشت میاد که پاتو بکوبی زمین     94.6.6 ...
6 شهريور 1394